حالا برای خنده که دیر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن
درمانده ام میان دو راهی کجا روم * چشمم که رفته است سیاهی کجا روم
جان رباب من به همه رو زدم نشد * دنبال آب من به همه رو زدم نشد
عمه تو را ز دور نشان می دهد نخواب * هی شانه رباب تکان می دهد نخواب
شد وقت بازی ات کمرت را گرفته ام * با احتیاط زیر سرت را گرفته ام
همبازی تو ساقه تیر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن
قنداقه ات که بست لبت باز شد علی * خندید مادرت چقدر ناز شد علی
افسوس مادر تو شب شادی ات ندید * چشم رباب حجله دامادی ات ندید
در خیمه گرم کرده خودش مجلست علی * جای نفس بلند شده خس خست علی
تا پشت خیمه کار پدر سر به زیری است * تازه زمان دیدن دندان شیری است
دیدی که دید حرمله هم ناامیدی ام * لبخند می زند به محاسن سفیدی ام
خون تو را به چهره که پاشید وای من * تا خیمه صوت قهقهه پیچید وای من
با این لبی که مثل حصیر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن
قنداقه ات هنوز به بازوست مانده است * اما سر تو بند به یک پوست مانده است
خشکش زده دهان تو پیداست نای آن * بیرون زده سه شعبه ای از لابلای آن
تیری که چشمهای عمو را گرفته است * با قطر خویش راه گلو را گرفته است
تیری چنان کشید که گفتم کمان شکست * تقصیر تیر بود اگر استخوان شکست
رویت عجیب مثل کویر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن